ای روز بــــرآ...

ساخت وبلاگ
زمان‌هایی هست که حس می‌کنی آخرین ذرات امید وجودت رو مصرف کردی.  که دیگه باور نداری ممکنه رویاهات رو ملاقات کنی و همینه که هست. شاید در گذشته طعم این پیش‌بینی جز تلخی و خشکی وحشت محض نبود؛ اما حالا بعد از تحقق کابوس‌ها، زمان پرسه‌زنی به بازیگوشی پرتوهای نور میون ابرها تو خلوت یه روز تابستونی خیره میشی، رد مبهم درخت‌ها رو تو دامنه کوهستان‌های دور دنبال می‌کنی، خودت رو تو داستان‌ها غرق می‌کنی، برنامه می‌ریزی و سعی می‌کنی به جزئیات دقت کنی. باز هم به رویا ساختن ادامه میدی، چون زندگی حتی در تلخ‌ترین سناریوی ممکن هنوز تنها چیزیه که داری. و باید روزهای کشدارش رو دوام بیاری. حتی اگه برای دوام آوردن مجبور باشی یه دنیای موازی خلق کنی، ادامه میدی. در انتظار روزی که واقعیت در یک چرخش ظریف غافلگیرت کنه. و ببینی حقیقتی در رویاهای تو زندگی می‌کرده. شاید ذخیره امید آدمی هیچ‌وقت به تمام مصرف نمیشه. * یه موسیقی از Martin Czey به سبک نئوکلاسیک عزیز ازآلبوم فوق‌العاده Requiem for the Lost.  ای روز بــــرآ......
ما را در سایت ای روز بــــرآ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8aranellas4 بازدید : 12 تاريخ : چهارشنبه 13 تير 1403 ساعت: 22:30

به نظر می‌رسه آدم‌ها بعد از درک بخش تاریک این جهان رویکردهای مختلفی انتخاب می‌کنن که با وجود تنوع در جزئیات، در نهایت به چند مسیر محدود میشه: یه سری تلخ میشن؛ آه و ناله و غرولند و سم‌پاشی.که ای وای این جهان پوچه و هیچ، هیچ، هییییچ. یه سری ساکت یا پرحرف، ادامه میدن اما شعله زندگی نگاهشون رو ترک می‌کنه. یه عده دندانه‌دار میشن و انتقام تباهی رویاهاشون رو با تندی از بقیه میگیرن. یه سری فقط بی‌تفاوت میشن و از این بی‌تفاوت‌ها یه عده زرنگ عزیز هم هستن که گرفتن حق‌شون (داشته یا نداشته) کفایت می‌کنه. این لیست به همین‌جا ختم نمیشه هرچند که محدوده.  اما همه گزینه‌هاش تلخ و تاریک نیست.گاهی این خراش‌ها ظرفیت انسان‌ها و جهان درونشون رو ژرف‌تر می‌کنه. عمدتا با دو گروه مواجهیم: دسته‌ای کم‌حرف و آرومن اما این آرامش از جنس تسلیم نیست. تا ابد امن و قابل اتکا هستن اما همیشه رد برق سرکشی از شادابی و همدلی تو عمق چشم‌هاشون می‌مونه. و یه عده هم هستن که مالاندرو-وار(!) و شلنگ‌تخته‌اندازان از روی سیاهی‌ها می‌پرن. معمولا شلوغ و ناآرامن با لبخندهای پهن و قهقهه‌های بلند. درحالیکه می‌دونن بالاتر از سیاهی وجود داره با حضورشون تاریکی رو پس می‌زنن و حتی وقتی از زخم‌های عمیقشون رنج می‌برن نمی‌ذارن کسی ناامیدی رو از پرت‌ترین واکنش‌هاشون بو بکشه! چون اراده فولادی و قلب بزرگشون نمی‌ذاره دست از مبارزه و دوست داشتن بردارن. دسته دوم رو ستایش می‌کنم و به نظرم جهان به لطف اوناست که در مداره. دسته اول اما دروازه تپنده رویاهای منه. هر زمان سایه سیاه نزدیک میشه، پشت پلکم چشم‌های آشنای نادیده‌ای با خونسردی شورانگیزی به من خیره میشه. به ژرفا و آرامش اقیانوس، و درست شبیه تم ای روز بــــرآ......
ما را در سایت ای روز بــــرآ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8aranellas4 بازدید : 15 تاريخ : چهارشنبه 13 تير 1403 ساعت: 22:30

یه کلیپ تو اینستاگرام دیدم از سوال‌های عجیبی که تو کتاب‌فروشی می‌پرسن. اگه دیدین باید بگم تقریبا بیشترش سوال‌های رایجیه! یکی از عجیب‌ترین‌هاش حتی برای خود ما اتفاق افتاد. وقتی ساعت 10 شب بین سفارش‌های انبوه نمایشگاه مجازی گیر افتاده بودیم؛ و فروشگاه نیمه‌تعطیل بود، به بنده‌خدایی سرش رو آورد داخل و پرسید: شما کیسه فریزر هم دارید؟ و ما هیچ، ما نگاه، کمی سکوت، و بعد: - نه، متاسفانه! ای روز بــــرآ......
ما را در سایت ای روز بــــرآ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8aranellas4 بازدید : 13 تاريخ : چهارشنبه 13 تير 1403 ساعت: 22:30